خنی

لغت نامه دهخدا

خنی. [ خ َن ْی ْ ] ( ع مص ) بریدن تنه خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). یقال. خنی الجذع خنیاً.
خنی. [ خ َ نا ] ( ع مص ) فحش گفتن کسی را. یقال : خنی علیه خنی. || هلاک کردن. تلف نمودن. || بسیار شدن تخم ملخ. || بسیارگیاه شدن چراگاه. || دراز شدن زمانه بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنی. [ خ َ ] ( ع ص ) زشت. فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
- الکلام الخنی ؛ سخن فحش. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس )( از لسان العرب ).

فرهنگ فارسی

زشت فحش

دانشنامه عمومی

خُنی ( به گرجی: ხონი ) شهری در استان ایمرتی گرجستان است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۱٬۰۰۰ نفر بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم