خشت پخته. [ خ ِ ت ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) آجر، آجُرَّه ، آگور. ( یادداشت بخط مؤلف ). قِرمید. ( دهار ). طوب. ( منتهی الارب ). مقابل خشت خام. چون خشت خام را در کوره گذارند و حرارت دهند پخته شود این خشت پخته را آجر می نامند : با سنگ و خشت پخته ریخته کردند. ( تاریخ بیهقی ). بفرمان او این پل را از خشت پخته ساختند. ( تاریخ بخارای نرشخی ). عقرب ندانم اما دارد مثال ارقم از رنگ خشت پخته سنگ رخام و مرمر.خاقانی.طاباق ، طابق ؛ خشت پخته کلان.( منتهی الارب ).