خرم دلی

لغت نامه دهخدا

خرم دلی. [ خ ُرْ رَ دِ] ( حامص مرکب ) دلشادی. مشعوفی. خوشدلی :
ندانستند جز شادی شماری
نه جز خرم دلی دیدند کاری.نظامی.زمین بوسه دادند بر شکر شاه
بخرم دلی برگرفتند راه.نظامی.بخرم دلی زآن طرف بازگشت
سوی بزمگاه آمد ازکوه و دشت.نظامی.بفرخ رکابی و خرم دلی
برون راند از آن شاه یک منزلی.نظامی.

فرهنگ فارسی

دلشادی مشعوفی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال فنجان فال فنجان فال رابطه فال رابطه فال کارت فال کارت