خرج شدن

لغت نامه دهخدا

خرج شدن. [ خ َ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) مصرف شدن. بکار رفتن : و آنرا که زکام بسیار افتد اندر حال تندرستی گرمابه و عرق آوردن سود دارد ازبهر آنکه رطوبتها و بخارها که سبب زکام و نزله است بعرق خرج شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

مصرف شدن بکار رفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال شمع فال شمع فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان