لغت نامه دهخدا
کسی کو تکبر کند باکسان
به خواری شود کمتر از ناکسان.( بوستان ).تو نیز ار تکبر کنی همچنان
نمایی که پیشت تکبرکنان.( بوستان ).تکبر کند مرد حشمت پرست
نداند که حشمت به حلم اندر است.( بوستان ).تکبر مکن بر ره راستی
که دستت گرفتند و برخاستی.( بوستان ).چند خرامی و تکبر کنی
دولت پارینه تصور کنی.( گلستان ).تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی
که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند.سعدی.