تن پرست

لغت نامه دهخدا

تن پرست. [ تَم ْ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) تن پرور و کاهل و بیکارو بیعار و کسی که به ناز و نعمت خود را پروراند. ( ناظم الاطباء ). تن پرور. تن آسای. ( آنندراج ) :
آنچه میدانند ماتم تن پرستان شورهاست
دار نخل دیگران ورایت منصور ماست.صائب ( ازآنندراج ).|| شهوتی و تنبل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. تن پرور، تنبل.
۲. خوش گذران.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه تنش را دوست دارد تن پرور . ۲ - خود خواه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم