تسخیر کردن

لغت نامه دهخدا

تسخیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رام گردانیدن و بطور قهر و جبر مطیع ساختن. ( از ناظم الاطباء ) :
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر.خاقانی. || فتح کردن.( ناظم الاطباء ). تصرف کردن. مسخر ساختن. گرفتن :
چون آفتاب گرچه نداریم لشکری
تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم.صائب.به این دماغ که از سایه اجتناب کنیم
چه لایق است که تسخیر آفتاب کنیم.ابوطالب کلیم ( از آنندراج ). || در بیت زیرا مجازاً بمعنی نهفتن ، محفوظ کردن چنانکه دیگران بدان دست نیابند :
راز ما از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- رام کردن مطیع کردن . مقهور کردن . ۲- بدست آوردن تصرف کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم