بی حیایی

لغت نامه دهخدا

بیحیایی. [ ح َ ] ( حامص مرکب ) جسارت و پررویی و گستاخی و بی شرمی و بی ادبی. ( ناظم الاطباء ). وقاحت. سخت رویی. سترگی. شوخی. پررویی. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
دوم پرده بیحیایی متن
که خود میدرد پرده خویشتن.سعدی.

فرهنگ فارسی

۱ - بی شرمی بی آزرمی مقابل حیا. ۲ - گستاخی جسارت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم