بشکرد

لغت نامه دهخدا

بشکرد. [ ب ِ ک َ ] ( اِ ) شگردن. شکار. ( برهان ). صید و شکار. ( ناظم الاطباء: بشگر ) ( مؤید الفضلاء ). رجوع به بشگر و بشگرد شود. || شکارگاه. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ) ( ناظم الاطباء: بشگر ). || شکاری. ( از برهان ). صیاد و شکارچی. ( ناظم الاطباء: اشگر ).
بشکرد. [ ] ( اِخ ) محلی بحدود چغانیان. رجوع به حدود العالم چ 1340 هَ. ش. دانشگاه طهران ص 120 شود.

فرهنگ فارسی

محلی بحدود چغانیان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم