بزک کردن

لغت نامه دهخدا

بزک کردن. [ ب َ زَک ْ، ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاسان فاسان کردن. سرخاب و سفیداب بر روی مالیدن و سرمه و وسمه و خطاط و خال کردن و زیر ابرو برداشتن و بند انداختن و گلگونه و غازه و وسمه کردن روی و امثال آن. ( یادداشت بخط دهخدا ).

فرهنگ فارسی

چاسان فاسان کردن سرخاب و سفیداب بر روی مالیدن و سرمه و وسمه و خطاط و خال کردن و زیر ابرو برداشتن و بند انداختن و گلگونه و غازه و وسمه کردن روی و امثال آن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم