یاقوت ریز

لغت نامه دهخدا

یاقوت ریز. ( نف مرکب ) افشاننده و گستراننده یاقوت. ( ناظم الاطباء ). که یاقوت ریزد. || ( حامص مرکب ) در بیت زیر ظاهراً کنایه از پرتوافکنی و نورپاشی است :
دگر روز کاین ساقی صبح خیز
ز می کرد بر خاک یاقوت ریز.نظامی.

فرهنگ فارسی

افشاننده و گستراننده یاقوت که یاقوت ریزد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال پی ام سی فال پی ام سی