گیسوی شمع

لغت نامه دهخدا

گیسوی شمع. [ سو ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعله شمع باشد. ( از بهار عجم ) :
گیسوی شمع چو آتش نفسان شانه زدند
سکه سوختگی بر پر پروانه زدند.گنجی جربادقانی ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

کنایه از شعله شمع باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس