بخت اور

لغت نامه دهخدا

( بخت آور ) بخت آور. [ ب َ وَ ] ( نف مرکب ) بختاور. خوشبخت. نیکبخت. که بخت موافق دارد. برابر بدبخت. دولتمند. فیروزبخت. بختیار. با طالع خوب. جوانبخت. ( آنندراج ) :
هنرها ز بدبخت آهو بود
ز بخت آوران زشت ، نیکو بود.ابوشکور بلخی.بزیر اندرون بود هامون و دشت
که بدبخت و بخت آور آنجا گذشت.فردوسی.ماهم از ایام بخت آور شدیم
بارها بر وی مظفر آمدیم.مولوی.و رجوع به بختور شود.، بختاور. [ ب َ وَ ] ( نف مرکب ) بخت آور. خوش بخت. مقبل. دولتمند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بخت آور و بختور شود.

فرهنگ فارسی

( بخت آور ) بختاور خوشبخت .
بخت آور خوش بخت .

فرهنگ اسم ها

اسم: بخت اور (پسر) (فارسی) (تلفظ: bakht avar) (فارسی: بختاور) (انگلیسی: bakhtavar)
معنی: بخت آور، خوش بخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی