کیقباد کلاه

لغت نامه دهخدا

کیقبادکلاه. [ ک َ / ک ِ ق ُ ک ُ ] ( ص مرکب ) که تاج و کلاهی چون کیقباد دارد. کنایه از کسی که دارای عظمت و رفعت مقام است :
چونکه بهرام کیقبادکلاه
تاج کیخسروی رسانده به ماه.نظامی.

فرهنگ فارسی

که تاج و کلاهی چون کیقباد دارد ٠ کنایه از کسی که دارای عظمت و رفعت مقام است ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم