چنبر زدن

لغت نامه دهخدا

چنبر زدن.[ چَم ْ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) حلقه زدن :
درون دریا مد آمدی به روز دو بار
چنانکه چرخ زدی اندر آب او چنبر.فرخی.زین دو سه چنبر که بر افلاک زد
هفت گره بر کمر خاک زد.نظامی.رجوع به چنبر شود.

فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) (مص ل . ) حلقه زدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دور خویش حلقه زدن ( مانند حلق. مار ) .

ویکی واژه

حلقه زدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم