پیر کنعان

لغت نامه دهخدا

پیر کنعان. [ رِ ک َ ] ( اِخ ) پیر کنعانی. کنایه از یعقوب پیغمبر. ( غیاث ) :
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت.حافظ.

فرهنگ فارسی

پیر کنعانی کنایه از یعقوب پیغمبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شمع فال شمع فال ای چینگ فال ای چینگ فال تماس فال تماس