( پی آوردن ) پی آوردن. [ پ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) دنبال کردن نشان پای. برداشتن ایز : زکریا به آن درخت درشد، ایشان پی همی آوردند چون به آنجا رسیدند،گفتند ندانیم اکنون کجا شد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
فرهنگ معین
( پی آوردن ) ( ~. وَ دَ ) (مص ل . ) تاب آوردن ، طاقت داشتن .
فرهنگ فارسی
( پی آوردن ) ( مصدر )تاب آوردن طاقت داشتن . دنبال کردن نشان پای برداشتن ایز