پوست بردن

لغت نامه دهخدا

پوست بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) جحف. ( منتهی الارب ). ستردن پوست از تن :
گرش نبرد ز تن آفتاب لطفت پوست
چو ژاله آب چه ریزد ز استخوان گوهر.حسین ثنائی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ستردن پوست از تن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت استخاره کن استخاره کن فال شمع فال شمع