لغت نامه دهخدا ( نوآمده ) نوآمده. [ ن َ / نُو م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب )نوآمد. نورس. نورسیده. نوزاد : حال این نوآمدگان نیز نیکو پرسیده آید. ( تاریخ بیهقی ص 481 ).این جدل نیست با نوآمدگان که زدیوان من خورند ادرار.خاقانی.