نقش انگیختن

لغت نامه دهخدا

نقش انگیختن. [ ن َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) رل بازی کردن. ( یادداشت مؤلف ). || صورت سازی کردن. تصویر کردن :
هر نفس عشق دوصد نقش بدیع انگیزد
تا نگردد به خود آن آینه سیما مشغول.صائب ( از آنندراج ).رجوع به نقش برانگیختن شود.

فرهنگ فارسی

رل بازی کردن . یا صورت سازی کردن . تصویر کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم