نستعلیق گوی. [ ن َت َ ] ( نف مرکب ) کسی که با تکلف فصیح سخن گوید. ( فرهنگ نظام ). کسی که الفاظ فصیح و بلیغ به تکلف گوید و الفاظ به مخرج ادا کند. ( غیاث اللغات ) : ز نستعلیق گو یاقوت لب ریحان خطی دارم کز انگشت شهادت می کشد خط بر غبار من.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
کسی که با تکلف فصیح سخن گوید ٠ کسی که الفاظ فصیح و بلیغ تکلیف گوید و الفاظ به مخرج ادا کند ٠