مصور شدن

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - شکل پذیرفتن . ۲ - نقاشی شدن . ۳ - تصور شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - صورت یافتن شکل پذیرفتن ۲- نقاشی شدن . ۳- تصور شدن : یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده و مطمح نظرش جایی خطرناک ومظن. هلاک نه لقمهای که مصور شدی که بکام آید یا مرغی که بدام افتد ...

ویکی واژه

شکل پذیرفتن.
نقاشی شدن.
تصور شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم