قاچ کردن

لغت نامه دهخدا

قاچ کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برش برش کردن. قاچ دادن.ورقه ورقه کردن. قطعه قطعه کردن. تشرید. به درازا به قطعات بریدن خربزه و هندوانه و دستنبو و امثال آن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) برش برش کردن قاچ دادن قطعه قطعه کردن ( خربزه و هندوانه و غیره ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم