طلای کشته

لغت نامه دهخدا

طلای کشته. [ طِ / طَ ی ِ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از عالم سیماب کشته. علی رضای تجلی راست :
بی توبر من ماهتاب امشب شب دیگر شده ست
نور شمعم چون طلای کشته خاکستر شده ست.( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

از عالم سیماب کشته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال چای فال چای