ضار ح

لغت نامه دهخدا

ضارح. [ رِ] ( ع ص ، اِ ) ضریح ساز. || گورکن. قبرکن.

فرهنگ فارسی

ضریح ساز گور کن قبر کن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال جذب فال جذب فال تماس فال تماس فال درخت فال درخت