زهر خندان

لغت نامه دهخدا

زهرخندان. [ زَ خ َ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال زهرخند. زهرخندزنان :
پسر از بخت خود برآشفتی
زهرخندان به زیر لب گفتی.سعدی.

فرهنگ فارسی

در حال زهر خند زهر خند زنان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال فرشتگان فال فرشتگان فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق