دندق

لغت نامه دهخدا

دندق. [ دِ دِ ] ( اِ، ق ) ( اصطلاح عامیانه ) دندقه. یک ذره. یک کم. کمی. ( یادداشت مؤلف ). جنجق. جنجقه ( لهجه قزوین ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اویس
اویس
جزئیات
جزئیات
شب دراز است و قلندر بیدار
شب دراز است و قلندر بیدار
مبدأ
مبدأ