زبان موی شدن

لغت نامه دهخدا

زبان موی شدن. [ زَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مانند زبان موی درآوردن. برای مقصودی زیاد سخن گفتن :
شد زبانم موی و شد مویم زبان
از تظلم این چه بیداد است باز.خاقانی.گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد
در همه عالم منم موی شکاف از زبان.خاقانی.زبانش موی شد وز هیچ روئی
بمشکین موی درنگرفت مویی.نظامی.و رجوع به زبان شود.

فرهنگ فارسی

مانند زبان موی در آوردن برای مقصودی زیاد سخن گفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال نخود فال نخود فال آرزو فال آرزو فال کارت فال کارت