زبان زد شدن

لغت نامه دهخدا

زبان زد شدن. [ زَ زَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مشهور شدن. ( فرهنگ نظام ). بر سر زبانها افتادن. چون مثل سائر شدن. رجوع به زبان شود.

فرهنگ فارسی

بر سر زبانها افتادن مشهور شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس