زبان تر کردن

لغت نامه دهخدا

زبان تر کردن. [ زَ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از لقمه در دهن گذاشتن باشد. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ). لقمه در دهان گذاشتن. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از سخن گفتن باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). سخن کردن. سخن گفتن. ( ناظم الاطباء ). سخن کردن. ( فرهنگ رشیدی ) ( غیاث اللغات ) :
با من بسلام خشک ای دوست زبان تر کن
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از لقمه در دهن گذاشتن باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل