ره برگرفتن

لغت نامه دهخدا

ره برگرفتن. [ رَه ْ ب َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) راه برگرفتن. عازم شدن.به رفتن آغازیدن. حرکت کردن. راهی شدن :
نپذرفت از ایشان و ره برگرفت
جهان مانده از کار او در شگفت.فردوسی.به دستوری شاه ره برگرفت
جهان مانده از کار او در شگفت.فردوسی.به دستوری شاه ره برگرفت
به قنوج شد ماه در بر گرفت.فردوسی.رجوع به راه برگرفتن شود.

فرهنگ فارسی

راه بر گرفتن . عازم شدن . به رفتن آغازیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال راز فال راز