دوش خوردن

لغت نامه دهخدا

دوش خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) لطمه بر پشت خوردن. ( ناظم الاطباء ). مرادف پهلو خوردن. ( آنندراج ). تنه خوردن :
دوشی نخورد قصرشهان خانه بدوشم
سرحلقگی از ماست ولی حلقه بگوشم.ظهوری ( از آنندراج ).گاهی که کند ماه تهی پهلویی
زآن است که خورده دوشی از قندیلش.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

لطمه بر پشت خوردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم