دهن سوز

لغت نامه دهخدا

دهن سوز. [دَ هََ ] ( نف مرکب ) که دهان سوزاند به علت گرمی. که دهان را بسوزاند. سوزنده دهان. ( یادداشت مؤلف ).
- آش دهن سوز ؛ آشی بس لذیذ که منتظرسرد شدن آن نشوند. آشی که از غایت خوش طعمی داغ و پف نکرده خورند. ( یادداشت مؤلف ).
- آش دهن سوزی نبودن ؛ تعبیر مثلی ، سخت مطلوب و مطبوع نبودن. ( یادداشت مؤلف ) :
بهر من بدتر از این روزی نیست
زندگی آش دهن سوزی نیست.پژمان بختیاری.

فرهنگ فارسی

که دهان سوزاند به علت گرمی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم