داغداری در ادبیات فارسی، به معنای حالت و وضعیتی است که فرد پس از تجربهی فقدان و از دست دادن عزیزی، آن را سپری میکند. این واژه، فراتر از یک معنای لغوی ساده، به گسترهای از احساسات عمیق انسانی اشاره دارد که شامل اندوه، سوگ، دلتنگی و تألمات روحی میشود. ریشهی این اصطلاح در داغ داشتن نهفته است، که خود به مفهوم تحمل کردن و کشیدن بار سنگین غم و فراق اشاره دارد. این بار سنگین، نه تنها جسم را خسته میکند، بلکه روح و روان فرد را نیز درگیر خود میسازد و او را در مسیری پر پیچ و خم از احساسات متغیر قرار میدهد. داغداری، تجربهای جهانشمول است که در تمام فرهنگها و جوامع، اشکال و نمودهای متفاوتی دارد، اما هستهی اصلی آن، یعنی اندوه ناشی از جدایی، امری انسانی و مشترک است. داغداری صرفاً به معنای ظاهری عزاداری نیست، بلکه یک فرآیند پیچیدهی روانی است که ابعاد مختلفی دارد. این وضعیت میتواند خود را در قالب سکوتهای طولانی، نگاههای غمگین، اشکهای بیصدا، یا حتی در واکنشهای شدیدتر مانند بیقراری و گوشهنشینی نشان دهد. داغدار بودن به معنای آن است که فرد، مهر و یاد آن از دست رفته را در وجود خود حمل میکند و هر لحظه، خاطرات و عواطف مربوط به او را در دل و ذهن خود زنده نگه میدارد. این حالت، تجربهای شخصی و منحصر به فرد است که هر فرد به شیوهی خود آن را تجربه میکند.
داغداری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
جمله سازی با داغداری
بنفشه در کبودی سوگواریست به خون آغشته لاله داغداریست
بهر کوئی ز دردش دردمندیست بهر سوئی ز داغش داغداری است
مگو دیگر که با هم غمگساریم ز یک آتش چو لاله داغداریم