دلمه شدن

لغت نامه دهخدا

دلمه شدن. [ دَ ل َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بسته شدن مایعات. بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن. بستن ، چنانکه پنیرو نشاسته پخته و آب پخته کله پاچه چون سرد شود و پخته سریشم ماهی و امثال آن. بسته شدن چنانکه خون یاشیر. لخت شدن. لخته شدن. بستن. انبستن. کلچیدن : دلمه شدن خون ؛ عَلَقه گشتن آن. دلمه شدن شیر کودک ؛ چون پنیری بازگشتن از گلوی او. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بسته شدن مایعات

فرهنگستان زبان و ادب

{clotting} [علوم و فنّاوری غذا] فرایند لخته شدن ترکیبات شیر یا لبنیات

ویکی واژه

فرایند لخته ‌شدن ترکیبات شیر یا لبنیات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم