خیره گون

لغت نامه دهخدا

خیره گون. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب )حیرت زده. حیران. متحیر. بهت زده. مبهوت :
چو بشنید از آن خواب شد خیره گون
شدش دانش خویش را تیره گون.فردوسی.

فرهنگ فارسی

حیرت زده حیران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت