خدمت رسیدن. [ خ ِ م َ رِ دَ ] ( مص مرکب ) بحضور کسی رسیدن. بمجلس بزرگی وارد شدن. بحضرت درآمدن. بحضور آمدن. درآمدن بر کسی. تشرف حاصل کردن. ( این ترکیب در موردی بکار می رود که گوینده بقصد احترام از حضور در مجلس مخاطب یا کس دیگر یاد کند ). - خدمت کسی رسیدن ؛ بحضور او درآمدن. مشرف شدن. نزد وی رفتن. نزدیک کسی شدن. - || تعبیریست طعن آمیز از گوشمالی دادن. جزای فعل زشت را دادن. مکافات بدرفتاری کردن.