خامشی گزیدن

لغت نامه دهخدا

خامشی گزیدن. [ م ُ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) خامشی برگزیدن. خامشی انتخاب کردن. سکوت کردن. سخن بر لب نیاوردن :
وآن سنگ را ز سنگ یکی مهر برنهاد
شد چند گاه و خامشی و صابری گزید.بشارمرغزی.چو سالار چین زآن نشان نامه دید
برآشفت و پس خامشی برگزید.فردوسی.یکی خامشی برگزین از میان
چو شد کندرو بخت ساسانیان.فردوسی.سخن چون ز گلنار از آنسان شنید
شکیبایی و خامشی برگزید.فردوسی.من خامشی گزیده که با مستان
هر دو یکی است گفته و ناگفته.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

خامشی برگزیدن خامشی انتخاب کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال سنجش فال سنجش