تف افگندن

لغت نامه دهخدا

تف افگندن. [ ت ُ اَ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) تف انداختن. تف کردن. نشان دادن کراهتی سخت :
نیست دندان اینکه پیران از دهان می افکنند
تف به روی اعتبار این جهان می افگنند.واعظ قزوینی ( از آنندراج ).رجوع به تف و دیگر ترکیبهای آن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم