لغت نامه دهخدا
وگرنه یکی بت پرستنده مرد
نه با گنج و لشکر نه با دار وبرد.فردوسی.شد آن بت پرستنده فرمان پذیر
فرستاد بت را به دانای پیر.نظامی.- بت ِ پرستنده ؛ بت خدمتگزار. پرستار خوبروی. خدمتگزار ماهروی :
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران زرین کمر.فردوسی.