اهن تن

لغت نامه دهخدا

( آهن تن ) آهن تن. [ هََ ت َ ] ( ص مرکب ) که تن از آهن دارد :
خزروان بدو گفت کاین یک تن است
نه آهن تن است و نه آهرمن است.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آهن تن ) ( صفت ) آنکه تن آهنین دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم