دانشنامه اسلامی
او را از نظر نسب و جای گاه از برترین زنان قریش دانسته اند. پدرش وهب، بزرگ بنی زهره و شریف ترین آنان بود. طبق آن چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پیش از هجرت ) گفته اند، بایستی هم سنّ عبدالله، و بیست و چهار سال پیش از عام الفیل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. هر آن چه در تاریخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط می شود. بر پایه روایتی، وی ده سال یا اندکی کم تر، بعد از حفر چاه زمزم و یک سال پس از فدیه دادن عبدالمطّلب برای عبدالله، به همسری او درآمد. پس از ازدواج ، در سه روزی که عبداللّه با او بود، باردار شد. دوران بارداری آمنه، برخلاف آن چه بر دیگر زنان می گذشت، به آسانی سپری شد و کودکش را بی مشقّت، بر زمین نهاد. از او چنین نقل شده است که وقتی حامله بودم، نوری از من ساطع شد که با آن قصرهای بُصری در سرزمین شام را دیدم و سوگند به خدا! هرگز حملی سبک تر و راحت تر از آن را در کسی ندیده بودم. در زمان حاملگی، بشارت یافت که تو سرور امّت را بارداری و هر گاه زاده شد، بگو: «او را از شر حسد ورزان به خدای واحد می سپارم» و او را محمد بنام. براساس روایتی دیگر، او فرمان یافت تا کودک را احمد بنامد. وقتی کودک متولد شد، چون پدرش پیش از این، در بازگشت از سفر تجاری شام، در مدینه در گذشته بود یا بنا به روایتی هنوز در سفر بود و دو ماه و به قولی بیست و هشت ماه پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ کودک پیغام داد تا برای دیدن کودک بیاید؛ سپس او را از امور خارق العاده ای که در دوران حمل و زایمان دیده بود، آگاه کرد.