افسانه رفتن

لغت نامه دهخدا

افسانه رفتن. [ اَ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اثر کردن افسانه. گارگر شدن افسانه :
افسانه نرفت در علاجش
افسون نگرفت در مزاجش.فیضی اکبرآبادی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

اثر کردن افسانه کارگر شدن افسانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال انبیا فال انبیا فال درخت فال درخت فال زندگی فال زندگی