ارعاد

لغت نامه دهخدا

ارعاد. [ اِ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( منتهی الأرب ). تهدید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || وعده بد کردن. ( منتهی الأرب ). || لرزانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || رسیدن کسی را رعد و برق.( منتهی الأرب ). || غریدن. بارعد شدن آسمان. ( تاج المصادر بیهقی ). || لرزه گرفتن کسی را. ( منتهی الأرب ). || ریزان گردیدن : اُرعِدَ الکثیب ؛ ریزان گردید تل ریگ. ( منتهی الأرب ).

فرهنگ عمید

ترساندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز فال سنجش فال سنجش