ارتباط تمییز و حال

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این نوشتار در دو بخش با ذکر تفاوت و شباهت میان تمییز و حال، به مقایسه آن دو می پردازد. ارتباط میان تمییز و حال، از مجموعه مباحث تمییز است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد از این رو به خواننده ی محترم توصیه می شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل تمییز و مطالب مذکور در آن مراجعه کند.این نوشتار در دو بخش با ذکر تفاوت و شباهت میان تمییز و حال، به مقایسه آن دو می پردازد.
تمییز و حال در مواردی شباهت دارند که در ادامه به آنها اشاره می شود: ۱.هر دو اسم واقع می شوند.۲.هر دو به صورت نکره به کار می روند.۳.هر دو منصوب هستند. به عنوان مثال در عبارت «عندی رطلٌ زَیتاً» و «رجع الجندُ ظافراً» دو لفظ زَیتاًو ظافراً به ترتیب تمییز و حال بوده که در اسم، نکره و منصوب بودن مشترک هستند.۴.هر دو فضله (فضله، هر لفظی را گویند که معنای آن در جمله، اساسی نباشد از این رو استغنا از آن بدون ضرر و اختلال در معنای اساسی جمله ممکن است در مقابل عمده که تحقق معنای اساسی جمله وابسته به آن است.) می باشند؛ به عنوان مثال در عبارت «عندی خاتمٌ فضّةً» و «اَدِّب وَلَدَکَ صغیراً»، دو لفظ فضّةً و صغیراً به ترتیب تمییز و حال بوده که در فضله بودن مشترک هستند از این رو با حذف آن دو، ضرر و اختلالی در معنای اساسی جمله وارد نمی شود.۵.هر دو ابهام را بر طرف می کنند؛ (ذکر این نکته قابل توجه است که شباهت این دو در اصل رافع ابهام بودن است و این دو در آنچه از او رفع ابهام می کنند تفاوت داشته که در بخش تفاوت ها بیان خواهد شد.) به عنوان مثال نَفساً در عبارت «طابَ المُجتَهِدُ نَفساً» تمییز بوده و ابهام موجود در نسبت میان طابَ و المُجتَهِدُ را بر طرف می کند و همچنین صغیراً در عبارت «اَدِّب وَلَدَکَ صغیراً» حال بوده و ابهام در چگونگی و حالت مفعول (ولد) را بر طرف می کند.
تفاوت تمییز و حال
تمییز و حال در مواردی با هم تفاوت دارند که در ادامه به آن موارد اشاره می شود: ۱. تمییز تنها به صورت مفرد به کار می رود در حالی که حال به سه شکل مفرد، جمله و یا شبه جمله به کار می رود. ۲. معنای کلام بر وجود تمییز توقّف ندارد اما گاهی معنای کلام، متوقف بر وجود حال است؛ مانند: «وَ لا تَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحاً»؛ «و روی زمین، با تکبر راه مرو!». در این آیه شریفه با حذف حال (مَرَحاً) معنای کلام، کامل و صحیح نخواهد بود از این رو وجود حال ضروری و کامل کننده معنای کلام است.۳. رفع ابهام در تمییز، از ذات و یا نسبت است امّا حال، از هیات (چگونگی و حالت) رفع ابهام می کند؛ به عنوان مثال فضّةً در عبارت «عندی خاتمٌ فضّةً»، تمییز بوده که ابهام در ذات (خاتم) را رفع می کند و صغیراً در عبارت «اَدِّب وَلَدَکَ صغیراً»، حال بوده که ابهام در هیات و چگونگی صاحب حال (وَلَدَ) را بر طرف می کند.۴. نحوه کاربرد حال و دو نوع تمییز (تمییز ذات و تمییز نسبت) در صورت تعدّد آنها متفاوت بوده که در ادامه هر یک جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد:الف. تمییز ذاتتمییز ذات در صورت تعدّد بهتر است به صورت عطف به کار رود و در صورتی که تمییز ذات به صورت ممزوج و مخلوط از دو جزء باشد تعدد آن دو با عطف (به اسم بعد از حرف عطف، تمییز اطلاق نمی شود و اعراب آن از باب عطف آن به اسم قبل خود است هر چند معنای تمییز دارد.) و بدون عطف جایز است؛ به عنوان مثال سمناً و عسلاً دو تمییز در عبارت «عندی رطل سمناً عسلاً» بوده که کاربرد آن دو به صورت عطف (سمناً و عسلاً) و غیر عطف (سمناً عسلاً) جایز است.ب.تمییز نسبتتمییز نسبت در صورت تعدّد تنها به صورت عطف به کار می رود؛ مانند: «ارتفع النبیل خلقاً و علماً و جاهاً»؛ در این مثال خلقاً، علماً و جاهاً تمییز نسبت و متعدد بوده که به صورت عطف به کار رفته اند.ج.حالحال در صورت تعدّد به هر دو صورت (عطف و بدون عطف) به کار می رود؛ مانند: «اقبل المنتصر فرحاً مسرعاً مصافحاً»؛ در این مثال فرحاً، مسرعاً و مصافحاً حال و متعدد بوده که بدون عطف به کار رفته اند اگرچه کاربرد آنها به صورت عطف (فرحاً و مسرعاً و مصافحاً) نیز جایز است.۵. تمییز بر عامل خود مقدم نمی شود (اگرچه گاهی به صورت نادر مقدم می شود.) امّا تقدّم حال بر عامل خود جایز بوده حتی در مواردی این تقدم، واجب است؛ به عنوان مثال کیفَ در عبارت «کیفَ رجعَ سلیمٌ؟» اسم استفهام و حال بوده که تقدّم آن بر عامل (رجعَ) به جهت صدارت طلب بودن، واجب است.۶. تمییز غالبا جامد و گاهی مشتق به کار می رود در حالی که حال غالبا مشتقّ و گاهی جامد است؛ به عنوان مثال فارساً در عبارت «لله دَرُّه فارساً» تمییز بوده که بر خلاف غالب، اسم مشتقّ است و ذهباً در عبارت «رغبتُ فی الخاتمِ ذهباً» حال بوده که بر خلاف غالب اسم جامد است.۷. تمییز، طبق دیدگاه صحیح، برای تاکید به کار نمی رود ولی حال گاهی عامل خود را تاکید می کند؛ مانند: «و اَرسَلناکَ لِلنّاسِ رَسُولاً»؛ «و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم». در این آیه شریفه رَسُولاً، حال واقع شده و در لفظ و معنا، عامل خود (ارسَلنا) را تاکید می کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم