اب کرده

لغت نامه دهخدا

( آب کرده ) آب کرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) محلول : قند آب کرده. || مذاب : قلعی آب کرده.

فرهنگ فارسی

( آب کرده ) ( اسم ) ۱ - گداخته مذاب : قلعی آب کرده . ۲ - محلول : قند آب کرده .
محلول مذاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس