قاصب

لغت نامه دهخدا

قاصب. [ ص ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قصب. نای زن. نی نواز. ( ناظم الاطباء ). || برنده گوشت و روده. || رعد آوازکننده. تندر با بانگ. || شتر بازایستاده از آب پیش از سیری. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. گفته میشود بعیر قاصب و ناقة قاصب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || شتر گشن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نای زن نی نواز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی