طیه

لغت نامه دهخدا

( طیة ) طیة. [ طی ی َ ] ( ع اِ ) نورد دراز. || هیئت نورد. یقال : انه لحسن الطیة. || نیت. قصد. یقال : مضی لطیته ای لنیته التی انتواها. || جائی که قصد بدان دارد. یقال : وَ بعدَت عنا طیته ُ؛ ای مقصده و منزله الذی انتواه. ( منتهی الارب ). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. ( مهذب الاسماء ). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965( منتخب اللغات ).

فرهنگ فارسی

وطبه نورد دراز یا هیئت نورد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال انبیا فال انبیا فال جذب فال جذب