لغت نامه دهخدا
طوخ. [ ] ( اِخ ) طوخ الخیل ؛ قریه دیگری است به صعید غربی نیل و بدان طوخ بیت یمون گویند و طوة نیز خوانند. ( معجم البلدان ).
طوخ. [ ] ( اِخ ) دهی است به حوف غربی و آن را طوخ مزید گویند. ( معجم البلدان ).
طوخ. [ طَ ] ( ع مص ) تهمت کردن کسی را به قول یا به فعل. ( منتهی الارب ). تهمت کردن به چیزی بد از گفتار و کردار. ( منتخب اللغات ).