صفیق

لغت نامه دهخدا

صفیق. [ ص َ ] ( ع ص ) ثوب ٌ صفیق ؛ جامه سخت باف. ( منتهی الارب ). جامه سفت بافته و تنک نبافته باشد. ( غیاث اللغات ). جامه تنک بافته. ( مهذب الاسماء ). هنگفت بافته. برشته بافته. ریزبافت. || وجه صفیق ؛ روی شوخ و بی باک. ( منتهی الارب ). روئی سخت پوست. ( مهذب الاسماء ). روی سخت که حیانداشته باشد. ( غیاث اللغات ). بی شرم. بیحیا. وقیح.

فرهنگ فارسی

ثوب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال ابجد فال ابجد فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت